کد مطلب:28944
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:19
قبول مقدمات پنج گانه اي كه آقاي شبستري براي فهم يك متن مطرح كرده اندچه لوازمي دارد؟
مقدمات پنج گانه اي را كه آقاي شبستري براي فهم يك متن مطرح كرده است، لوازمي دارد كه تحليل و تبيين آنها در يك نامه بسيار مشكل و سخت خواهد بود. مهم ترين آنها عبارت است از: 1- الفاظ گرسنه معاني اند نه آبستن آنها؛ يعني، الفاظ حاوي معاني نيستند و اين مخاطب است كه جامه معاني را بر قامت الفاظ مي پوشاند. به بيان ديگر مخاطب با پيش فهم ها، پرسش ها، علايق و انتظارات خود، الفاظ و متون را داراي معنا مي سازد. به نظر ما لفظ و متن با همان معنايي در ارتباط است كه براي آن وضع شده است و پيش فهم ها، علايق و پرسش هاي ما هيچ ربطي به معناي آن لفظ ندارد؛ چرا كه معاني الفاظ تابع وضع آنها است نه تابع اندوخته هاي ما. 2- نسبيت معاني الفاظ؛ اگر ما فهم يك متن را معلول مقدمات پنج گانه مورد ادعاي آقاي شبستري بدانيم و به مطلب ياد شده (الفاظ گرسنه معاني اند نه آبستن آنها) قائل شويم، به دام نسبيت معاني الفاظ خواهيم افتاد؛ چرا كه بر حسب فزوني و كاستي مقدمات پنج گانه، معناي متن متغير مي شود و هر كس به حسب انتظارات، پرسش ها، علايق و پيش فهم هاي خود، معناي متن را درست مي پندارد و اين تكثر معناي متفاوت يك متن چيزي جز نسبيت در معناي الفاظ نخواهد بود و ديگر فهم درست يا غلط معنا نخواهد داشت. 3- نسبيت در فهم متون ديني؛ اگر پديده وضع الفاظ را براي معاني خاص منكر شويم و الفاظ را اگر سند معاني بدانيم - نه آبستن آنها - به طور طبيعي، مضامين و محتواي معارف ديني را يكسره و سراپا وابسته و برخاسته از عوامل بيروني و مقدمات پنج گانه و به بيان ديگر معارف بشري -خواهيم پنداشت و الزاماً براي معاني و معارف ديني در پي توليد كننده و زاينده اي خارج از مجموعه متون ديني خواهيم بود. در اين صورت هر كس بنا بر فهم متفاوت و متغير خود از متون ديني، برداشت خاصي خواهد داشت و نمي توان براي صحت و سقم، حق يا باطل بودن ودرست يا غلط بودن آن معياري خاص و يگانه ذكر نمود و هر كس بنا بر انتظارات، سؤالات و پيش فهم هاي خود از متون ديني، فهمي را پي خواهد ريخت و اين فهم را بر قامت آن متن خواهد پوشاند و اين جز نسبيت در فهم متون ديني نخواهد بود. به نظر مي رسد آنچه عامل اصلي در زايش معرفت ديني به شمار مي آيد، معاني الفاظ متون ديني است. الفاظ متون ديني آبستن معاني خاصي هستند كه چينش خاص آنها، پيام آور مضامين و مفاهيمي است كه از سوي گوينده اراده شده است. البته استخراج اين مضامين، بدون ياري معارف بيروني ميسر نيست؛ اما اين به معناي مصرف كنندگي تمام عيار نمي باشد. 4- عدم عصمت پيامبران در مقام تلقي و ابلاغ وحي؛ مطابق ديدگاه ايشان، پيامبر اسلام(ص) نيز در فهم پيام خداوند متعال به آن حضرت نمي تواند خود را از تنگناي مقدمات پنج گانه برهاند؛ چه اين كه او انسان است و مانند هر انسان ديگري از محدود شدن در اين مقدمات در فهم پيام خداوند - كه داراي ساختار زباني خاص خود است - ناگزير مي باشد. از اين رو هم در تلقي وحي و هم در ابلاغ آن، معصوم نخواهد بود و نتوانسته است مقصود اصلي پيام دهنده (خداوند متعال) را بدون هيچ كم و كاستي بفهمد و به ديگران بفهماند. گفتني است اگر تنها راه سعادت و هدايت انسان (وحي) خود دستخوش تغيير تحول و خطا گردد و بازتابي از محيط اجتماعي و فرهنگي، سطح دانش و معيشت عصر، انتظارات و پرسش هاي وي باشد؛ چه فايده اي بر آن مترتب خواهد بود؟ به اعتقاد ما قرآن كريم به دلايل متعددي الفاظش عين وحي خداوند است كه از سوي او به پيامبر(ص) القا شده است؛ نه آن كه تنها معاني و مفاهيم آن به پيامبر(ص) وحي شده و تعبير آن از خود ايشان باشد. يكي از آن دلايل، مسأله اعجاز در فصاحت و بلاغت قرآن است؛ چه آن كه مقتضاي اعجاز لفظي اين است كه تعبيرات قرآني، عين وحي باشند؛ نه بازتابي از سخنان پيامبر(ص) همراه با تأثيرات و محدوديت هاي تاريخي، اجتماعي و امثال آن. با توجه به اين لوازم است كه ديدگاه ايشان و هم فكرانشان در اين باب، به دقت قابل نقد و رد است.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.